خنده بازار داغ هفته...


ღ☂ღlove2loveღ☂ღ

*اینجا همه چی درهمه*

به دوست دخترم زنگ زدم و داشتم باهاش حرف ميزدم، اونم داشت با هندزفيري باهام حرف ميزد که اگه کسي اومد تو اتاقش وانمود کنه داره آهنگ گوش ميده. بعد يهو مامانش صداشو شنيد که داره حرف ميزنه و يهو اومد و گوشيشنم به جاي اينکه قطع کنم شروع کردم "حسين تهي" خوندم . مادرش مونده بود بخنده يا فحشم بده

مادر‌بزرگ نود ساله ام شوي کامران و هومن ديده ميگه اين زن و شوهر چقد به هم ميان.

يارو نصفه شب مزاحم شده بود!!!!!
برداشتم ميگم بعله؟؟
ميگه خوابيدي؟
ميگم نه اينجا هواروشنه
ميگه:عــــه؟ مگه کوجايي؟؟
گفتم من ايتاليام ...
يارو ترسيد شارژش تموم بشه قطع کرد ديگه زنگ نزد.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+ چهار شنبه 25 ارديبهشت 1392برچسب:مطلب باحال, طنز فیس بوکی, خنده بازار, جک باحال,, 19:15 NaNaZ| |



طراح :‌صـ♥ـدفــ